گذشت اون زمون که مردونگی مثل ستاره تو آسمون میدرخشید.
الآن مردونگی یه نقطه شده رفته تو کتابا. دیگه قیصرم به قولش عمل نمیکنه و زیر آبی میره. کجان اون مشتیهای کوچه بازار که چاقوهاشون توی غلاف زنگ زده بوده کجاست بیان ببینن که الآن همه دارن با چاقوشون نوچه جمع میکنن نا با عملشون. امروزه دیگه حتی فرشته ها هم آدما رو میپیچونن. شدن مثل یه ماشین که میتونین با یه ترمز 180 درجه بچرخن. الآن دیگه حتی درویشا هم واسه بلند شدن از روی زمین یا علی نمیگن. گذشت اون زمون که مردونگی مثل ستاره تو آسمون میدرخشید.
الآن مردونگی یه نقطه شده رفته تو کتابا. دیگه قیصرم به قولش عمل نمیکنه و زیر آبی میره. کجان اون مشتیهای کوچه بازار که چاقوهاشون توی غلاف زنگ زده بوده کجاست بیان ببینن که الآن همه دارن با چاقوشون نوچه جمع میکنن نا با عملشون. امروزه دیگه حتی فرشته ها هم آدما رو میپیچونن. شدن مثل یه ماشین که میتونین با یه ترمز 180 درجه بچرخن. الآن دیگه حتی درویشا هم واسه بلند شدن از روی زمین یا علی نمیگن. گذشت اون زمون که مردونگی مثل ستاره تو آسمون میدرخشید.
الآن مردونگی یه نقطه شده رفته تو کتابا. دیگه قیصرم به قولش عمل نمیکنه و زیر آبی میره. کجان اون مشتیهای کوچه بازار که چاقوهاشون توی غلاف زنگ زده بوده کجاست بیان ببینن که الآن همه دارن با چاقوشون نوچه جمع میکنن نا با عملشون. امروزه دیگه حتی فرشته ها هم آدما رو میپیچونن. شدن مثل یه ماشین که میتونین با یه ترمز 180 درجه بچرخن. الآن دیگه حتی درویشا هم واسه بلند شدن از روی زمین یا علی نمیگن. و چه زیباست زمانی که اشک بر گونه میلغزد و خنده بر لب میرقصد در کجا می توان یافت این چنین جمع تضاد را؟ اگر یافتی زیباترین لحظه ها از ان توست بوسه زیباست نه برای هوس پرنده زیباست نه برای قفس دوست داشتن زیباست برای حس کردن نه برای لمس کردن باتمام وجودکاش می شد اشک راتهدیدکردمدتی لبخند راتمد ید کردکاش می شد درمیان لحظه ها لحظه دیدارراتمدیدکرد. عشق : دردسری که برای فراموش کردن آن باید عشق تازه تری پیدا کرد.
دوست واقعی تو کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند. .
هرگز لبخند را ترک مکن حتی وقتی ناراحتی , چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند توباشد
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |