ابر های دلتنگی وجودم را فرا گرفته است و چشم هایم هوای باریدن دارند.امروز باز دلم هوای تو را کرده و برای دیدنت بی تاب است.ای کاش بیایی تا از میان اشک های چشمان منتظرم حرف های ناگفته ام را بخوانی..... ابر های دلتنگی وجودم را فرا گرفته است و چشم هایم هوای باریدن دارند.امروز باز دلم هوای تو را کرده و برای دیدنت بی تاب است.ای کاش بیایی تا از میان اشک های چشمان منتظرم حرف های ناگفته ام را بخوانی..... گذشت اون زمون که مردونگی مثل ستاره تو آسمون میدرخشید.
الآن مردونگی یه نقطه شده رفته تو کتابا. دیگه قیصرم به قولش عمل نمیکنه و زیر آبی میره. کجان اون مشتیهای کوچه بازار که چاقوهاشون توی غلاف زنگ زده بوده کجاست بیان ببینن که الآن همه دارن با چاقوشون نوچه جمع میکنن نا با عملشون. امروزه دیگه حتی فرشته ها هم آدما رو میپیچونن. شدن مثل یه ماشین که میتونین با یه ترمز 180 درجه بچرخن. الآن دیگه حتی درویشا هم واسه بلند شدن از روی زمین یا علی نمیگن. گذشت اون زمون که مردونگی مثل ستاره تو آسمون میدرخشید.
الآن مردونگی یه نقطه شده رفته تو کتابا. دیگه قیصرم به قولش عمل نمیکنه و زیر آبی میره. کجان اون مشتیهای کوچه بازار که چاقوهاشون توی غلاف زنگ زده بوده کجاست بیان ببینن که الآن همه دارن با چاقوشون نوچه جمع میکنن نا با عملشون. امروزه دیگه حتی فرشته ها هم آدما رو میپیچونن. شدن مثل یه ماشین که میتونین با یه ترمز 180 درجه بچرخن. الآن دیگه حتی درویشا هم واسه بلند شدن از روی زمین یا علی نمیگن. گذشت اون زمون که مردونگی مثل ستاره تو آسمون میدرخشید.
الآن مردونگی یه نقطه شده رفته تو کتابا. دیگه قیصرم به قولش عمل نمیکنه و زیر آبی میره. کجان اون مشتیهای کوچه بازار که چاقوهاشون توی غلاف زنگ زده بوده کجاست بیان ببینن که الآن همه دارن با چاقوشون نوچه جمع میکنن نا با عملشون. امروزه دیگه حتی فرشته ها هم آدما رو میپیچونن. شدن مثل یه ماشین که میتونین با یه ترمز 180 درجه بچرخن. الآن دیگه حتی درویشا هم واسه بلند شدن از روی زمین یا علی نمیگن.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |