شکست خورده
مدتهاست حواسم نیست که در این دنیای زیبایی ها بر سر من و تو چه میگذرد
هیچ نمی دانم بر سر عشق های پاک غبار نفرت نشسته
و رحمت ها در غضب خلاصه شده...
مدتهاست خنده را فدای مصلحت کرده
و دلتنگی را مهمان چشمان خسته ام کرده ام
نمی دانم و شاید هم خوب می دانم اما خود را به ندانستن میزنم
برای رهایی از نگرانی فرداها ؛
برای فراموشی احساسها و برای ندانستن دانسته ها
نوشته شده در یکشنبه 90/1/14ساعت
10:7 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |