رودر ودیوار این شهر همش از تو یادگاره توی این کوچه تاریک منو تنها نمیزاره یاد حرفای قشنگت که تو قلبم لونه میکرد یاد دلتنگی چشمات که منو بهونه میکرد میزنه آتیش به جونم پس کجایی مهربونم؟ دل من هواتو کرده آخ کجایی نازنینم؟ کاشکی بودی و میدیدی بی تو من تنهاترینم توی این بازی که ساختی من همه هستیمو باختم زیر پات گذاشتی آخر عشقی که من از تو ساختم اگه تو دوستم نداشتی ...ازدلم خبر نداشتی دلت از سنگ شده انگار که منو تنها گذاشتی میشینم منتظر اینجا تا تو برگردی دوباره تا بشینی پای حرفام بریم تا ماه وستاره میدونم میای یه روزی یه روزی که خیلی دیره یه روزی دل شکستم سر این کوچه میمیره میزنه آتیش به جونم پس کجایی مهربونم؟ دل من هواتو کرده آخ کجایی نازنینم؟ کاشکی بودی و میدیدی بی تو من تنهاترینم
وحال که به خودمی اندیشم... جزافسوس واه کلامی برزبانم جاری نخواهدشد... من چه کرده ام باخوده بیچاره ام?!?! افسوس که دیگرمسیربازگشت راگم کرده ام...
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |