سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکست خورده

سلام


عیدتون مبارک


آهی کشید غمزده پیری  سپید موی


افکند صبحگاه در  آیینه چون نگاه


در لا به لای موی چو  کافور خویش دید


یک تار مو  سیاه  !


***


در دیگاه مضطربش اشک  حلقه زد


در خاطرات تیره و  تاریک خود دوید


سی سال پیش نیز در  آیینه دیده بود


یک  تار مو  سپید  !


***


در هم شکست چهره ی  محنت کشیده اش


دستی به موی خویش  فرو برد و گفت   "وای!"


اشکی به روی آینه افتاد و ناگهان


بگریست های های!


***


 دریای خاطرات زمان گذشته بود


هر قطره ای که بر رخ آیینه می چکید


در کام موج، ضجه ی مرگ غریق را


از دور می شنید


***


طوفان فرو نشست، ولی دیدگان پیر


می رفت باز در دل دریا به جستجو


در آب های تیره ی اغماق خفته بود


یک مشت آرزو...!


 


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/17ساعت 8:18 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |

فلسفه ی حیات


 


ساحل افتاده گفت   : گر چه بسی زیستم


هیچ نه معلوم شد  آه که من کیستم   .


موج ز خود رفته  ای، تیز خرامید و گفت   :


 هستم اگر می  روم گر نروم نیستم   .


محمد اقب ال لاهوری   (


...


موج ز خود رفته رفت  


ساحل افتاده ماند   .


این، تن فرسوده  را،


پای به دامن  کشید؛


و آن سر آسوده  را،


سوی افق ها کشاند   .


***


ساحل تنها، به  درد


در پی او ناله کرد:


- موج سبکبال من،


بی خبر از حال من،


پای تو در بند نیست !
بر سر دوشت، چو من،


کوه دماوند نیست !


 هستم اگر می روم  ! خوشتر ازین پند نیست .


بسته به زنجیر را لیک خوش آیند نیست .


***


ناله خاموش او، در دلم آتش فکند


رفتن؟ ماندن؟ کدام؟ ای دل اندیشمند ؟


گفت : - ( به پایان راه، هر دو به هم می رسند ! (


عمر گذر کرده را غرق تماشام شدم :


سینه کشان همچو موج، راهی دریا شدم


هستم اگر میروم، گفتم و رفتم چو باد


تن، همه شوق و امید، جان همه آوا شدم


بس به فراز و نشیب، رفتم و باز آمدم،


زآنهمه رفتن چه سود؟ خشت به دریا زدم !


شوق در آمد ز پای، پای درآمد به سنگ


و آن نفس گرم تاز، در خم و پیچ درنگ؛


اکنون، دیگر، دریغ، تن به قضا داده است !


موج ز خود رفته بود، ساحل افتاده است !


موج و ساحل


فریدون مشیری 


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/17ساعت 8:18 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |


سلام


امروز اهنگ وبمو +ترجمه اشو گذاشتم


من که دوست دارمش


 


My Love- Westlife


An empty street
An empty house
A hole inside my heart
I"m all alone
The rooms are getting smaller
I wonder how
I wonder why
I wonder where they are
The days we had
The songs we sang together
Oh yeah
And all my love
We are holding on forever
Reaching for the love that seems so far


 


با خیابانی  خالی


خانه ای خالی


روزنه ای در قلبم


تنهای تنها هستم


اتاق ها کوچکتر میشوند


کنجکاوم....چگونه؟...چرا؟


کنجکاوم بدانم روزهایی که با هم بودیم، با هم آوازمیخواندیم آنها کجا بودند؟


و عشقمان...


برای همیشه در تلاش رسیدن به عشق دورمان متوقف خواهیم ماند.



So I say it in a breath
Hope my dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again my love


 


پس در یک نفس میگویم


امیدوارم رویاهایم مرا به جایی ببرند که آسمانش آبی است


که بار دیگر تو را ببینم، عشق من


دریاها در صدد یافتن جاییکه از همه بیشتر عاشقش هستم، اقیانوس به اقیانوس میروند.


جاییکه زمین ها سبز هستند


که بار دیگر تو را ببینم عشق من



I tried to read
I go to work
I am laughing with my friends
But I can"t stop
To keep myself from thinking


 


سعی کردم مطالعه کنم


کار کنم


با دوستانم بخندم


اما نمیتوانم جلوی افکارم را بگیرم.



Oh no
I wonder how
I wonder why
I wonder where they are
The days we had
The songs we sang together
Oh yeah
And all my love
We are holding on forever
Reaching for the love that seems so far


 


کنجکاوم....چگونه؟...چرا؟


کنجکاوم بدانم روزهایی که با هم بودیم، با هم آوازمیخواندیم آنها کجا بودند؟


و عشقمان...


برای همیشه در تلاش رسیدن به عشق دورمان متوقف خواهیم ماند.

So I say it in a breath
Hope my dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again


 


پس در یک نفس میگویم


امیدوارم رویاهایم مرا به جایی ببرند که آسمانش آبی است


که بار دیگر تو را ببینم، عشق من


دریاها در صدد یافتن جاییکه از همه بیشتر عاشقش هستم، اقیانوس به اقیانوس میروند.


جاییکه زمین ها سبز هستند


که بار دیگر تو را ببینم عشق من



To hold you  in my arms  
To promise you my love  
To tell you from my heart  
You’re  all I’m thinking of  
Reaching for the love that seems so far  


 


که تو را در آغوش بگیرم.


به به تو قول بدهم، عشق من


که به تو از ته قلبم بگویم:


تو همه افکارم هستی


برای رسیدن به عشقی دور




So ‘So I say it in a breath
Hope my dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again my love
See you in a prayer
Dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again my love


پس در یک نفس میگویم


امیدوارم رویاهایم مرا به جایی ببرند که آسمانش آبی است


که بار دیگر تو را ببینم، عشق من


دریاها در صدد یافتن جاییکه از همه بیشتر عاشقش هستم، اقیانوس به اقیانوس میروند.


جاییکه زمین ها سبز هستند


که بار دیگر تو را ببینم عشق من


  My Love- Westlife


 



 



 



 



 



نوشته شده در چهارشنبه 90/1/17ساعت 8:18 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید


چرا وقتی با دیدنشون، یا حتی شنیدن صداشون خوشحالی کاری میکنن که هزار بار دعا کنی دیگه نبینیشون؟


چرا همش مجبوری زیر حرفای تحقیرآمیزشون له بشی ولی به روی خودت نیاری بگی مهم نیس؟


چرا وقتی سعی داری ضعفاشونو به روشون نیاری درمقابل اینجوری ضعیفت میکنن؟


چرا همش باید مشتاق دیدنشون باشی و وقتی بغضت ترکید تازه بفهمن چی تو دلته؟


چرا وقتی احساس میکنی خوشبخت ترینی بفهمی که بدبخت بودی و نمیدونستی؟


چرا توی ناراحتا باید مرهم درداشون بشی ولی خودت باید تو تنهایی بسوزی؟


چرا کسایی که یه وقتی بهت احترام میذاشتن حالا بایداینطور تحقیرت کنن؟


چرا کسی رو که دوسش داری انقدر زود میتونی ازش متنفر بشی؟


چرا هرجوری باشن دوس دارن خودشونو بالاتر از تو بدونن؟


چرا مجبوری دل شکسته تو با یه لبخند سرد بپوشونی؟


چرا کسایی که برات مهم اند واسشون مهم نیستی؟


چرا دل و میشکوننو راهت از روش رد میشن؟


چرا تو اوج خوشیهاشون فراموشت میکنن؟


چرا واسشون اینقدر عذاب میکشی؟


.................................


...........................


....................


............


.......


...


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/17ساعت 8:16 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

یک روز پسری با دختری آشنا میشه که از ھر لحاظ دختر به پسربرتری داشت ولی چندین سال از پسر بزرگتر
بود دختر اونو بعنوان یه دوست خوب انتخاب میکنه و بعد از مدتی پسر عاشق دخترمیشه ولی ھیچ وقت
جرات نکرد که به اون ابراز احساسات کنه و بھش حقیقت رو بگه یه روز دختر از دوست پسرش می پرسه که
عشق واقعی رو برام معنی کن و پسرخوشحال میشه و فکر میکنه که دختر ھم به اون علاقه مند شده و
براش حدود نیم ساعت توضیح میده. دختر به دوستش میگه : من دنبال یه عشق پاک می گردم یه عشق
واقعی کمکم میکنی پ؟داش کنم ، تا بحال ھر چی دنبالش گشتم سراب دیدم و ھمه عشقھا دروغ و واھی بود
، پسر بھش قول میده تو این راه کمکش کنه ھر روز محبت و عشق پسر به دختر بیشتر میشد ولی دختر بی
اعتنا می گذشت و ھر چی دختر می گفت پسر چند برابرش رو اجرا می کرد تا دختر متوجه عشق اون بشه
تا اینکه یه روز که با ھم زیر بارون تو خیابون قدم میزدند دختر به پسر میگه : میدونی عشق واقعی وجود نداره ؟

پسر می پرسه چطور و دختر میگه : عشق واقعی اونه که واسه معشوقش جونش رو ھم بده و پسر گفت :
ببین ، به اطرافت با دقت نگاه کن ، مطمئن باش پیداش میکنی و باید اول قلبت رو مثل آینه کنی . دختر خندید و
گفت : ای بابا این حرفا برا تو قصه ھاست واقعیت نداره . بعد دختر خواست که با ھم به رستوران برن و چیزی
بخورن پسر قبول کرد ودر حالیکه از خیابون عبور می کردند یه ماشین با سرعت تمام به اونھا نزدیک شد انگار
ترمزش برید و نمی تونست بایسته و پسر که این صحنه رو می بینه دختر رو به اونطرف ھول میده و خودش با
ماشین برخورد میکنه و نقش زمین میشه دختر برمیگرده و سر پسر روکه غرق خون بود تو دستاش میگیره و
بی اختیار فریاد میکشه عشقم مرد آره اون تازه متوجه شده بود که اون پسر قربانی عشق دختر شده ولی
حیف که دیگه دیر شده بود...

 دختر بعد این اتفاق دیگه ھیچ وقت دنبال عشق نرفت و سالھای سال بر لبانش
لبخند واقعی نقش نبست

"قدر عشقتونو بدونید با عینک بد بینی به معشوق تون نگاه نکنید"

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/17ساعت 8:16 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

 قالب میهن بلاگ قالب وبلاگ

تنهایی – سعید کرمانی و ساعی

مرجع کد آهنگ