تو می آیی…. تو می آیی…می دانم…وجودت را حس می کنم در این پهنه ی آبی که مورچگانش در پی ذره نانی راه پیمایی ها کرده اند….. آه….وقتی تو می آیی زمزمه هایت را ، خنده های پنهانی و احساس عاشقانه ات را پس از دیدن مورچگان می بینم و دزدکی می شنونم و لبخند می زنم…باور کن حس می کنم احساست را….عطرش جاری است در وسط ، بالا و راست…(در چپ چیزی نیست….)…. کاغذهای سفید برای تو سیاه می شود… آی با توام….وقتی می آیی برای من ای دوست چراغ نیاور…پنجره هم نیاور که خلوتم را ازدحامی نیست…وقتی می آیی برای من یکی دوتا کامنت بیاور و زمزه ات ، خنده ات و حس عاشقانه ات را ثبت کن بر این کاغذهای مچاله…باشه?
از پنجره کوچک تنهاییم با تو حرف می زنم از پشت دیوارهای سنگی ............................................................ با قایق غم هایم ، در رودخانه اشکهایم برای یافتن تو تا انتهای ظلمت پارو می زنم. چشمان مهربان تو از لابه لای شهر ستاره، باز هم قصه امید را می گوید اما قلب کوچک من سالهاست که حرفهای شاد را در کویر خود ندیده است از خود خانه و سر پناهی ندارم و در آرزویش هم نیستم امـــا متن جان آرزوی مــن این اســت کـه: خانه ای در دل آسـمان داشـته باشم اگر چه به مساحت یک قلب باشد. ـ عشق از دید حاج آقا : استغفرالله باز از این حرفهای بیناموسی زدی جمله ی عاشقانه : ندارد ـ عشق از دید یک ریاضیدان : عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول جمله ی عاشقانه : آه عزیزم به اندازه ی سطح زیر منحنی دوست دارمـ عشق از دید بقال سرکوچه : والا دوره ی ما عشق .. نبود ننمون رفت و جمله ی عاشقانه : سکینه شام چی داریم جمله ی عاشقانه : چاقو خوردتیم لوتی ـ عشق از دید یک دختر دانش آموز کمی بی غم : آه عزیزم کاش الان پیشم جمله ی عاشقانه : دوست دارم عزیزم ـ عشق از دید مادر بزرگم : این حرفهای بد رونزن ، راستی این دختر ـ عشق ازدید ... (خودتون میفهمید از دیدکی)عزیزم تو که عاشقمی پس جمله ی عاشقانه : عزیزم گوشی سونی میخوام و ... راستی دوست هم دارم ـ عشق از دید کسی که باراوله که عاشق میشه : عزیزم باور کن حتی یک جمله ی عاشقانه : آه عزیزم دیرم شده باید برم ـ عشق از دید یک راننده : رادیات ( رادیاتور) عشق من از برایت جوش جمله ی عاشقانه : عزیزم دوست دارم... بو بوبوغ ـ عشق از دید بعضی ها : آه خدا یعنی میشه بیادخواستگاریم ... (جمله ـ به دلیل نحسی از نوشتن معذورم حتی شمادوست عزیز
ـ عشق از دید ارازل و اوباش : عشق .. سیخی چند ، برو بچه سوسول دلت جمله ی عاشقانه : بوبوغ ... خانوم بیا بالا خوش میگذره ـ عشق از دید کسی که در عشق شکست خورده : عشق یعنی کشک جمله ی عاشقانه : برو کشکتو بساب عشق از دید بابام : آخه پسر عشق واست نونو آب میشه ... حالا بگو جمله ی عاشقانه : برو با دختر حاج آقا ازدواج کن ـ عشق ازدید ما میم : وا مگه تو امسال کنکور نداری ، عشق واسه بعد ، جمله ی عاشقانه : جملات عاشقانه ای هنوز بیان نشده ـ عشق از دید شما : ( به من چه حالاهرکی عشقش کشیدنظرش درموردعشق واین مطلب درنظرات بگه! سلام!خوبید?خوش میگذره? ایشالااین روزای اخرتعطیلاتم خوب وخوش بگذره! بالاخره اومدم وبالاگ واپ کنم! یک روز و از آن روز این روزاروخیییلی دوست دارم!این نوروزبهترین توروزبود واسم... همه چیزخوبه... امیدوارم تااخرررش همینجوری بمونه... امیدوارم... این روزا فهمیدم خیییییییلی دوستش دااااااااارم... اونم میدونه که من... که واسه من یه دنیاست... دووووووووووووستتتتت داااااااااااررررررررمممممممم s مدتهاست حواسم نیست که در این دنیای زیبایی ها بر سر من و تو چه میگذرد در امتداد نگاه چشمان من و تو
جمله ی عاشقانه : خداوند همه ی جوانان را به راه راست هدایتکند
ـ عشق از دید دختر .. : آه ... خدای من یعنی میشه بدوناینکه بابام
بفهمه من عاشق بشم .
این سکینه خانوم رو واسمون گرفت (
ـ عشق از دید اصغرکاردی در زندان : مرامتو عشقه ، عشقی
بودی، بغلم میکردی ، سرمو میزاشتی رو شونه هات ...
اقدس خانوم خیلی دختر خانوم و با کمالاتیه ، تازه تحصیلکرده هم هست ...
جمله ی عاشقانه : بریم خواستگاری..
چرا هزینه ی عمل کردندماغمو نمیدی ... ، واسه ناهار بریم رستوران سالی
بادوستش هم قراره بیاد ، دوست سالی واسش یه ماتیز خریده ( به قول بعضی
ها دوو منگل) تو حتی حاضر نیستی واسه من که این همه دوست دارم حتی یه
پراید بخری
لحضه بدون تو نمیتونم زندگی کنم ، تو واسم همه ی دنیا هستی ... (
جمله ی عاشقانه : فدات شم عزیزم خیلی خیلی دوست دارم
ـ عشق از دید کسی که بار اولش نیست : عزیزم خیلی دوستدارم ، باور
کن به خاطر تو شبها با پای برهنه میخوابم
آمده ، باور نداری بر آمپرم بنگر (بالهجه ی شوفری بخوانید)
ی عاشقانه : یا شابدالعظیم 1000 تومن نذرت میکنم بیادخواستگاریم )
خوشه ، خونه خالی نداری ...
ببینم پدرش چیکارست ؟
مگه تو امسال فلاننداری ،عشق واسه بعد
در همین حوالی بود
که تـو
زاده شدی، در عشق.
یک روز،
من
زاده شدم در تو،
در عشق؛
عشق
در من.
هر روز
من، عشق و زندگی
از پشت پلک های تـو
آغاز می شویم
هیچ نمی دانم بر سر عشق های پاک غبار نفرت نشسته
و رحمت ها در غضب خلاصه شده...
مدتهاست خنده را فدای مصلحت کرده
و دلتنگی را مهمان چشمان خسته ام کرده ام
نمی دانم و شاید هم خوب می دانم اما خود را به ندانستن میزنم
برای رهایی از نگرانی فرداها ؛
برای فراموشی احساسها و برای ندانستن دانسته ها
تپش قلب هایمان در ثانیه های سکوت به گوش میرسد
و بغض خسته ی انتظار در واپسین دقایق قطره های باران را
به چشمانمان هدیه میکند
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |