سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکست خورده

وقتی که حس زیبای عاشقی

        با آرامشی دوست داشتنی به سراغت میاد،

            به یکباره همه غم و غصه ها ؛

               اما و اگرها ؛ بود و نبودها ؛ نگرانی ها

                   از دفتر ذهنت پاک شده

                     و صفحه ی ذهنت پر میشه از آبی زلال احساس.


2133130dicmho67xb.jpg

نوشته شده در یکشنبه 90/1/14ساعت 10:7 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |


یگانه
وقتی با بی معرفتی تموم گفت که بابام...
ازش بدم امد...
نمی دونم چه اصراری داشت بمونم؛ وقتی حتی بلد نبود طوری حرف بزنه که دلم نشکنه !آخرشم اون حلالم نکرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا به همون اندازه که دوسش داشتم ازش متنفرم!
اما بخشیدمش؛ آرزو میکنم دختری که سهمش ازعشق میشه هیچوقت بی وفایی و بی معرفتی اش رو نبینه و همیشه تا حد پرستش دوسش داشته باشه!
یاعلی

 

**********************

 


نمی دونم صاحب این کامنت اشتباهی این کامنت رو در یکی از پستام(مطلب مربوط به سه‏ شنبه 6/1/1387  اما کامنت مربوط به10/1/90 بود) گذاشته بود و یا از سر دلتنگی چند خطی واسم نوشته بود ( درسته که از عشقت دور شدی اما خوشحالم که دلت از هر کینه ی خالی وسپید نگهش داشتی)
یکی از دغدغه های ما شرقی ها و بخصوص زنان عشقی هست که نسبت به عزیزانمون داریم ؛ دغدغه ی شیرینی که با تموم تلخی ها و رنج هایی که به همراه داره همیشه و در همه حال به دنبالش هستیم ، از همون دوران نوجوانی که هنوز طعم اون رو حس نکردیم به دنبال عشق واقعی می گردیم و زمانی که طعم اون رو حس می کنیم ، احساسات واقعیمون شکل می گیره ، احساسهایی که فقط خونده یا شنیده بودیم و حالا واقعی زیر پوست و استخوانمون حسش می کنیم ، یه حسی متفاوت با تموم حسایی که تا به حال داشتیم ، یه جور هیجان و التهاب که تا حسش نکنی درک درستی ازش نمی تونی داشته باشی.
و وقتی که حسش کردی میخوای اون حس رو ؛ و اون عشق رو برای ابد برای خودت ابدی کنی و باز دغدغه ی نگهداری و بقاء عشقت رو داری...
اما گاهی و یا شایدم کم و بیش ؛ بیشتر از گاهی پیش میاد که در اون التهاب و دلدادگی حس می کنی داری از دستش میدی ؛ حس میکنی و می بینی داره میره ؛ و یه وقت چشم باز میکنی و می بینی داره راستی راستی میره وتنهات میذاره ؛ حس میکنی زیر پات خالی و از هر حسی خالی میشی ، و به یکباره همه اون هیچ و محبت پاک میشه ؛ انگاری که از اول عشقی در کار نبوده و هر چی که بوده تموم میشه ؛ اون موقع هست که به انداره ی همه دوست داشتن هات ازش بیزار بیزار میشی و از عاشقی خسته...

اما مگه عشق خسته میشه ، مگه عشق یک شبه اومده که حالا یک شبه هم بره ، عشق جزی از شماست و تا عشق هست زندگی هست،به قول شیوانا(همین مطلبی که درباره ش سمت راست صفحه گفتم)تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است. این ربطی به دخترک ندارد...


نوشته شده در یکشنبه 90/1/14ساعت 10:7 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |


سلام


امروز اهنگ وبمو +ترجمه اشو گذاشتم


من که دوست دارمش


 


My Love- Westlife


An empty street
An empty house
A hole inside my heart
I"m all alone
The rooms are getting smaller
I wonder how
I wonder why
I wonder where they are
The days we had
The songs we sang together
Oh yeah
And all my love
We are holding on forever
Reaching for the love that seems so far


 


با خیابانی  خالی


خانه ای خالی


روزنه ای در قلبم


تنهای تنها هستم


اتاق ها کوچکتر میشوند


کنجکاوم....چگونه؟...چرا؟


کنجکاوم بدانم روزهایی که با هم بودیم، با هم آوازمیخواندیم آنها کجا بودند؟


و عشقمان...


برای همیشه در تلاش رسیدن به عشق دورمان متوقف خواهیم ماند.



So I say it in a breath
Hope my dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again my love


 


پس در یک نفس میگویم


امیدوارم رویاهایم مرا به جایی ببرند که آسمانش آبی است


که بار دیگر تو را ببینم، عشق من


دریاها در صدد یافتن جاییکه از همه بیشتر عاشقش هستم، اقیانوس به اقیانوس میروند.


جاییکه زمین ها سبز هستند


که بار دیگر تو را ببینم عشق من



I tried to read
I go to work
I am laughing with my friends
But I can"t stop
To keep myself from thinking


 


سعی کردم مطالعه کنم


کار کنم


با دوستانم بخندم


اما نمیتوانم جلوی افکارم را بگیرم.



Oh no
I wonder how
I wonder why
I wonder where they are
The days we had
The songs we sang together
Oh yeah
And all my love
We are holding on forever
Reaching for the love that seems so far


 


کنجکاوم....چگونه؟...چرا؟


کنجکاوم بدانم روزهایی که با هم بودیم، با هم آوازمیخواندیم آنها کجا بودند؟


و عشقمان...


برای همیشه در تلاش رسیدن به عشق دورمان متوقف خواهیم ماند.

So I say it in a breath
Hope my dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again


 


پس در یک نفس میگویم


امیدوارم رویاهایم مرا به جایی ببرند که آسمانش آبی است


که بار دیگر تو را ببینم، عشق من


دریاها در صدد یافتن جاییکه از همه بیشتر عاشقش هستم، اقیانوس به اقیانوس میروند.


جاییکه زمین ها سبز هستند


که بار دیگر تو را ببینم عشق من



To hold you  in my arms  
To promise you my love  
To tell you from my heart  
You’re  all I’m thinking of  
Reaching for the love that seems so far  


 


که تو را در آغوش بگیرم.


به به تو قول بدهم، عشق من


که به تو از ته قلبم بگویم:


تو همه افکارم هستی


برای رسیدن به عشقی دور




So ‘So I say it in a breath
Hope my dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again my love
See you in a prayer
Dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again my love


پس در یک نفس میگویم


امیدوارم رویاهایم مرا به جایی ببرند که آسمانش آبی است


که بار دیگر تو را ببینم، عشق من


دریاها در صدد یافتن جاییکه از همه بیشتر عاشقش هستم، اقیانوس به اقیانوس میروند.


جاییکه زمین ها سبز هستند


که بار دیگر تو را ببینم عشق من


  My Love- Westlife


 



 



 



 



 



نوشته شده در یکشنبه 90/1/14ساعت 10:6 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |

فلسفه ی حیات


 


ساحل افتاده گفت   : گر چه بسی زیستم


هیچ نه معلوم شد  آه که من کیستم   .


موج ز خود رفته  ای، تیز خرامید و گفت   :


 هستم اگر می  روم گر نروم نیستم   .


محمد اقب ال لاهوری   (


...


موج ز خود رفته رفت  


ساحل افتاده ماند   .


این، تن فرسوده  را،


پای به دامن  کشید؛


و آن سر آسوده  را،


سوی افق ها کشاند   .


***


ساحل تنها، به  درد


در پی او ناله کرد:


- موج سبکبال من،


بی خبر از حال من،


پای تو در بند نیست !
بر سر دوشت، چو من،


کوه دماوند نیست !


 هستم اگر می روم  ! خوشتر ازین پند نیست .


بسته به زنجیر را لیک خوش آیند نیست .


***


ناله خاموش او، در دلم آتش فکند


رفتن؟ ماندن؟ کدام؟ ای دل اندیشمند ؟


گفت : - ( به پایان راه، هر دو به هم می رسند ! (


عمر گذر کرده را غرق تماشام شدم :


سینه کشان همچو موج، راهی دریا شدم


هستم اگر میروم، گفتم و رفتم چو باد


تن، همه شوق و امید، جان همه آوا شدم


بس به فراز و نشیب، رفتم و باز آمدم،


زآنهمه رفتن چه سود؟ خشت به دریا زدم !


شوق در آمد ز پای، پای درآمد به سنگ


و آن نفس گرم تاز، در خم و پیچ درنگ؛


اکنون، دیگر، دریغ، تن به قضا داده است !


موج ز خود رفته بود، ساحل افتاده است !


موج و ساحل


فریدون مشیری 


نوشته شده در یکشنبه 90/1/14ساعت 10:6 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |

سلام


حالتون چطوره


حالا که منو بعداز دوسال میبینید خیلی خوشحالید میدونم


میگم چقد بده ادم ضایع بشه ها!!!!!!!


این داستانو از سایت  3jokes.com


بصورت کاملا حرفه ای کش رفتم


جالبه بخونید ضرر نمیکنید


***


خاطره ای از دستشویی پارک:


رفتم تو دستشویی پارک تا تو دستشویی نشستم صدایی از دستشویی بغلی شنیدم که گفت:


سلام حالت خوبه؟


من اصلا عادت ندارم که تو دستشویی هرکی رو که پیدا کردم شروع کنم به خرف زدن باهاش اما نمیدونم اون روز چم شده بود که پاسخ واقعا خجالت اوری دادم:


حالم خیلی خیلی توپه!


بعدش اون اقاهه پرسید:


خب چه خبر؟چیکار میخوای بکنی؟


این چه سوالی بود اون موقع فکرم عجیب ریخت بهم برای همین گفتم


اه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا رد میشدم...


وقتی سوال بعدیشو پرسید دیدم اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه و میخواستم به هر ترفندی قضیه رو سریع تر تمومش کنم:


من میتونم بیام  طرفای تو؟


آره سوال یکم برام سنگین بود.با خودم گفتم اگه مودب باشم وبا حفظ احترام صحبتمونو تموم کنم مناسب تره،بخاطر همین بهش گفتم :


نه الان یکم سرم شلوغه!


یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:


ببین من بعدا باهات تماس میگیرم.یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه ی سوالای من جواب میده!!!


***


دیدی ضرر نکردی ازین به بعد وقتی میری دستشویی پارک مواظبی تا همه سوالای دستشویی بغلیتو جواب ندی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


نوشته شده در یکشنبه 90/1/14ساعت 10:6 عصر توسط مهسامحمدی نظرات ( ) | |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

 قالب میهن بلاگ قالب وبلاگ

تنهایی – سعید کرمانی و ساعی

مرجع کد آهنگ